دارايى و فقر، وسائل امتحان و آزمايش


مؤمن بايد بى اعتناى به دنيا باشد، چرا كه اگر دنيا در اختيار انسان قرار گرفت، نعمت خداست و وسيله آزمايش انسان است و اگر از او باز گرفته شد، آزمايش ديگرى براى او پيش آمده و بلايى است كه بايد بر آن صبر كرد. البته صبر و بردبارى بر فقر، به اين معنا نيست كه انسان براى رفع فقر تلاش نكند، بلكه بدين معناست كه تا فقر برطرف نشده بر آن شكوه و بى تابى نكند.


در شرح فرازهاى اول حديث گفته شد: خداوند براساس حكمت و مصلحت، تقديراتى را بر بندگان خود قرار داده است و آن تقديرات، با انتخاب و اختيار افراد منافات ندارد؛ يعنى چنان نيست كه افراد مجبور باشند و اختيار از آنها سلب گردد. شرايطى فراهم مى آيد كه به هر كس قسمى و سهمى از نعمتها تعلق مى گيرد و خدا هر چه را براى هر كس صلاح بداند، دراختيارش مى گذارد و شكى نيست كه همه اينها وسيله آزمايش انسان است.


مؤمن، به اينكه مصلحت و خير او در چيزى است كه خدا بر او مقدر ساخته اطمينان دارد: اگر همه دنيا را دراختيار او بگذارد، براى او خير است و اگر او را به گرفتارى و شكنجه و ظلم ستمگران مبتلا كند؛ آنچنان به خدا حسن ظن دارد كه آن را خير مى بيند و احساس مى كند گرفتاريها و بلاها موجب نابود گشتن گناهان و بالا رفتن درجات او مى گردد. برخلاف تصور انسان كوته نظر. اگر خدا كسى را به فقر مبتلا مى كند، با او دشمنى ندارد و يا اگر ثروت انبوهى دراختيار كسى مى گذارد، از روى علاقه به او نيست.


انسان جاهلى كه از معارف دينى و تعاليم انبيا بى بهره است، وقتى به فقر مبتلا مى گردد، مى گويد خدا مرا تحقير كرده است و من نزد خدا بهايى نداشتم كه نگون بختم كرد.


«وَ اَمّا اِذا مَاابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزَقَهُ فَيَقُولُ رَبّى اَهانَنِ»(فجر/16.)


و چون (خداوند) براى آزمودن، او را تنگ روزى و فقير كرد، گويد خدا مرا خوار گردانيد.


در مقابل خدا مى فرمايد:


«فَاَمّا الاِْنْسانُ اِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَاَكْرَمَهُ وَنَعَّمهُ فَيَقُولُ رَبّى اَكْرَمَنِ»(فجر/15.)


و اما انسان، چون خدا او را به رنج و غمى گرفتار سازد، سپس به كرم خود او را نعمتى جهت آزمايش و امتحان بخشد، گويد؛ خدا مرا عزيز و گرامى داشته است.


قرآن علاوه براينكه فقر و دارايى را وسيله آزمايش معرفى مى كند، آنها را فرايند و برخاسته از علل و عواملى مى داند. چه بسا كسانى كه به فقر مبتلا مى شوند، فقر آنها بازتاب و مكافات اعمال زشت آنهاست و جزاى دنيايى رفتار آنهاست كه به فقرا رحم نمى كردند و به دنبال انباشت ثروت بودند و به ثروت خود مى باليدند.


هر رخدادى روى حساب و حكمت و مصلحت است؛ چنان نيست كه از اختيار خدا خارج باشد، يا خدا غافل گردد و در آن حال اوضاع به هم خورد و ناگاه آتش فشانى از كوهى فواره كشد و شهرى را نابود سازد! يا باران فراوانى ببارد و بر اثر سيل، خانه هاى مردم نابود گردد (و اينها در حال غفلت خداوند رُخ دهد)! مؤمن مى داند خداوند بر هر كارى قادر است و چيزى از دايره اراده، علم و اذن او خارج نيست و تدبير موجودات جهان، از كوچك و بزرگ، در دست اوست:


«يُدَّبِرُ الاَْمْرَ مِنَ السَّماءِ اِلَى الاَْرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ اِلَيْهِ ...»(1)


اوامر عالم را از آسمان تا زمين تدبير مى كند.


پس همه رخدادهاى خوشايند و ناخوشايند روى حساب است، ولى ما به آن آگاهى نداريم و نبايد هم بدان آگاه شويم، چون آنچه رخ مى دهد براى آزمايش ماست و اگر به علّت آن پى ببريم، آزمايش نتيجه اى نمى بخشد. آزمايش افراد ضعيف بايد با ابهام توأم باشد. ممكن است افراد قوى، از قبل مورد و مواد امتحان و آزمون را بدانند، ولى به حال آنها تفاوت نمى كند، چون آنها از پس امتحان برمى آيند و نيز اگر از قبل بدانند چه مصيبتهايى بر آنها پيش مى آيد، ضررى به حال آنها نمى بخشد.


خداوند به انبيا و اولياى خود علومى تعليم داده است كه براساس آن، از قبل مى دانند، چه رخدادهايى براى آنها و يا ديگران رُخ خواهد داد و اين آگاهى بدانها زيان نمى رساند؛ البته آنها آنچه را مى دانند براى ديگران بازگو نمى كنند، ممكن است يك هزارم آن را براى برخى از اصحابشان بگويند، با توجه به اينكه گفتن آن مطالب برخلاف حكمت و مصلحت نيست و آگاهى به آنها، به مخاطبان زيان نمى رساند.


به عنوان مثال؛ وقتى استادى مى خواهد از شاگردان خود امتحان بگيرد، شاگردى كه در درس هايش موفق است و به خوبى همه مطالب را مى داند؛ دانستن يا ندانستن سؤالات امتحانى براى او يكسان است. انبيا و اولياى الهى چنانند كه از قبل مى دانند آزمون و امتحانشان چيست و در عمل، اين آگاهى تفاوتى به حال آنها نمى بخشد، چون آنها به آنچه وظيفه است و رضاى خدا در آن است عمل مى كنند؛ 1- سجده/5


اما ديگران چنين نيستند: اگر از قبل مورد و مواد آزمون و امتحانشان را بدانند، تنها به آن مى پردازند و از مسائل ديگر چشم مى پوشند، بدين جهت مصلحت در اين است كه امتحان عموم مردم با ابهام توأم باشد.


گرچه ما نمى دانيم، چرا خداوند براى برخى فقر و براى برخى غنا و دارايى را مقدر ساخته، براى برخى بيمارى و گرفتارى هايى را پيش مى آورد ـ و هنوز يكى را پشت سرنگذاشته ديگرى رخ مى دهد ـ و براى ديگرى رفاه و آسايش را؛ ولى بالاجمال مى دانيم نه آن كس كه در اين دنيا، نعمت بيشترى بدو مى دهند محبوب تر است و نه اينكه هر كس به گرفتارى، فقر و ناراحتى ها مبتلا مى گردد، نزد خدا قرب و منزلتى ندارد و خدا به او اعتنا نمى كند؛ بلكه برعكس هر كه را خدا بيشتر دوست بدارد، بيشتر به بلا گرفتارش مى كند. در روايتى از على(عليه السلام) وارد شده:


«اَلْبَلاءُ لِلظّالِمْ اَدبٌ وَلِلْمُؤْمِنِ اِمْتِحانٌ وَلِلاَْنبياءِ دَرَجَّةٌ وَلِلاُْولياءِ كَرامَةٌ»(1)


بلا و گرفتارى فرجام و مجازات ظالم است و امتحان براى مؤمن و براى انبيا رتبه و مقام است و براى اوليا كرامت است.


و نيز شاعر مى گويد: هر كه در اين بزم مقرب تر است *** جام بلا بيشترش مى دهند


پس ملاك عزيز بودن و يا ذليل بودن نزد خدا، دارا بودن و نادارى نيست، بلكه ملاك عزيز بودن اين است كه انسان به وظيفه اش عمل كند: اگر پول دار است، در رابطه با مالش به وظيفه اش عمل كند و اگر تهى دست است، وظيفه اش در تحمل و صبر و شكرگزارى است.


خداوند متعال مى فرمايد: «ما اَصابَ مِنْ مُّصيبَة فِى الاَْرْضِ وَلا فِى اَنْفُسِكُمْ اِلاّ فِى كِتاب مِنْ قَبْلِ اَنْ نَّبْرَأَها اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسيرٌ»(2)


 1- بحارالأنوار، ج 67 (باب 12)، ص 235.


2- حديد/22.


هر رنج و مصيبتى كه در زمين (از قحطى و آفت و فقر و ستم) يا از نفس خويش به شما رسد، همه در كتاب (لوح محفوظ) پيش از آنكه در دنيا ايجاد كنيم ثبت است و اين كار بر خدا آسان است.


تمام حوادث در «لوح محفوظ» خداوند ثبت گرديده و براساس نظم و تدبير عالمانه و حكيمانه الهى رُخ مى دهد. بديهى است براى خداوند كار دشوارى نيست كه از هزاران سال قبل، حوادث را تنظيم و تدبير كند؛ گذشته از آن براساس آنچه از معارف دينى دريافته ايم، زمان در حيطه فعل، اراده و علم الهى مطرح نيست و در محدوده وجود او زمان را راهى نمى باشد (زمان در گستره حركت موجودات مادى و براى تعيين مقدار حركت آنها كاربرد دارد و در محدوده وجود مجردات، زمان مطرح نمى گردد).


براى خداوند ديروز و امروز و فردا يكسان است، فرقى نمى كند امرى را از پيش مقدر سازد يا در هنگام خودش تقدير كند. اين ما هستيم كه نمى توانيم برنامه يقينى و قطعى براى آينده خود ترسيم كنيم، مطمئن نيستيم كه فردا چه مى شود و نيز نمى دانيم، تا فردا زنده ايم يا نه، يا سالم مى مانيم تا بتوانيم به برنامه خود عمل كنيم يا نه و نيز نمى دانيم شرايط كارى كه مى خواهيم انجام دهيم فراهم مى گردد يا نه. ولى براى خداوند متعال هيچ كارى دشوار نيست و همه عالم هستى براى او حضور دارد. تمام موجودات و حوادث جهان آفرينش، از ميليون ها سال قبل تا ميليون ها سال بعد همه يكسان در نزد خدا حاضرند.


با توجه به مطالب فوق، وقتى نعمتى به انسان مى رسد، نبايد به خود مغرور شود، چرا كه همه چيز روى حساب و برنامه دقيقى تنظيم شده و براى آزمايش انسان است و نيز اگر گرفتارى و مصيبتى بر او پيش مى آيد، نبايد بى تابى كند چرا كه آنچه رخ داده به مصلحت اوست.


خداوند مى خواهد انسان به كمال معنوى و روحى برسد و از علايم اين كمال و نيز انسان كامل اين است كه در برابر بود و نبود نعمتها حساس نيست. البته كار آسانى نيست كه داشتن و از دست دادن نعمت براى انسان يكسان باشد؛ ولى حداقل سعى كنيم در ابراز و اظهار حالت درونى خود افراط نكنيم. فكر نمى كنم اگر تمام دنيا را دراختيار ما بگذارند، با وقتى كه همه دنيا را از ما بگيرند يكسان باشد و تفاوتى در حال ما ايجاد نكند: ما اگر مقدار اندكى از مالمان از دست برود حواسمان پرت مى شود و حال خود را نمى فهميم، چه رسد كه يكباره هستى مان نابود گردد. لااقل سعى كنيم زياد ناراحت نشويم و مصيبتها را تحمل كنيم و خود را نبازيم.


ما هر چه به دريافت اين روحيه نزديك شويم كه در برابر گرفتارى ها بردبار باشيم و در برابر نعمتها مغرورنگرديم، نزد خدا مقربتر و عزيزتر نيز مى گرديم و روحمان كمال بيشترى مى يابد و اگر چنين نباشيم، در واقع به نعمتهاى دنيا پايبنديم و بنده آن هستيم و تعلقمان به امور زود گذر و فانى دنياست و اين دليل ضعف ماست.


خدا مى خواهد ما را كامل گرداند و از وابستگى به امور پست دنيا نجات دهد، تا وارسته شويم و از جمله راههاى اين وارستگى، اين است كه توجه داشته باشيم كه گرفتارى هاى دنيا، همه براساس حساب و قضا و قدر الهى است و چيزى بى دليل و بى حساب رخ نمى دهد.
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا